از خاطره تا نمایش
یکی از منابع مهم و اسنادی دفاعمقدس جهت بهرهبرداری و تولید آثار نمایشی، خاطره است. خاطراتی که یا توسط خود رزمندگان (خودنگاشت) صورت گرفته است و یا توسط دیگران (دیگرنوشت) بازآفرینی و بازگو شدهاند. به هر تقدیر به خاطر ارزش اسنادی و سندیت، خاطرات دوران دفاعمقدس از حیث منابع ارجاعی، از درجهی ممتاز و بالایی برخوردار هستند. و اینکه چگونه میتوان از این خاطرات، متون نمایشی قابل دفاع و ارزشمندی تولید کرد. علاوه بر شناخت حوزهی دفاعمقدس، نویسنده بایستی جهان نمایش و درام و ملزومات آن را شناخته و توانایی "نمایش تبدیلی"(1) را داشته باشد.
اگر خاطرات دوران دفاعمقدس را به عنوان بازآفرینی و روایت، برشی از واقعیات جنگ بدانیم. خاطرات به عنوان یک منبع و مرجعِ موثق اطلاعات آن دوران میتواند مورد بهرهبرداری قرار بگیرد.
برای ورود به بحث لازم است از تعریف خاطره شروع کنیم.
خاطره چیست؟
خاطره از نظر زمانی متعلق به زمان گذشته است. به همین منظور خاطره با کلمهی "یاد" گره خورده است. هر چند گسترهی مفهومی یاد فراختر از خاطره است و خود خاطره را هم در بر میگیرد. در واقع «خاطره، گونهای از روایت و روایتگری است که راوی، رویداد یا رویدادهایی را بیان میکند. خاطره، بازگویی، بازنویسی و گاه بازآفرینی دیدهها، شنیدهها و اعمال زمان گذشته است. در نتیجه خاطره، یافته است نه بافتهی ذهن و تخیل. و به همین سبب باید مستند باشد.»(2)
خاطره در واقع بازآفرینی رویدادهای گذشته در قالب روایت است. در باب خاطرهنویسی دیدگاههای مختلفی وجود دارد که منتجهی آن را میتوان در سه گروه دستهبندی کرد:
«1ـ خاطرهنویسی، نگارش حوادث و حالات و ماجراهایی است که خاطرهنویس به چشم خود دیده یا به گوش خویش شنیده و کم و بیش در جریان وقوع آنها حضور داشته است.
در این صورت، آنچه شاکلهی کلی موضوع خاطرهی نگاشته را به وجود میآورد، به حدیث حال دیگران و شرح وقایع بیرونی و بعضاً نقل نظرها و نقش خاطرهنویسی مربوط میشود. بنابراین شرح حال شخصی و اقدامات نویسنده در موضوع خاطره نقشی فرعی مییابد و از این رو است که خاطرهنگاشتهها از لحاظ شکل صوری به گزارشها و تاریخ نوشتههای روایی نزدیک میشود.
2ـ خاطرهنویسی، نگارش شرح حوادث و حالات و ماجراهایی است که عمدتاً نقش و عملکرد نویسنده ـ صاحب خاطره ـ را در مقطع خاصی یا دورهي نسبتاً کامل زندگانی وی نشان میدهد. از این نظر، آنچه موضوع اصلی خاطرهنگاشته را در برمیگیرد، به شرح نقش و نظر و کردار و کلام و نویسنده، در قبال رخدادهای گذشته مربوط میشود، و حوادث و رخدادهای بیرونی نسبت به موضوع خاطره جنبهی فرعی و ضمنی مییابد. چنین خاطرهنگاشتههایی را "زندگینامهی خودنوشت"، "خود سرگذشتنامه"، "حسب حال" و اموری از این قبیل میخوانند.
3ـ خاطرهنویسی، شرح حال و مواضع و اقدامات نویسنده به انضمام شرح وقایع و حوادث جاری و بیرونی و یادکرد چند و چون حال و کردار دیگران است. در این تلقی، خاطرهنویسی با معنای عام آن مترادف و اعم از دو گونهی مذکور است. بنابراین، خاطرهنویسی با استفاده از شنیدهها و مشاهدات و نقش و کنش شخصی و حضوری در وقایع و حوادث بیرونی، به نحو ممزوج و ترکیب، به نگارش خاطرات خود اقدام میکند. بدیهی است نوع جامع و عام خاطرهنویسی در این صورت امکانپذیر است.»(3)
خاطرات دفاعمقدس از حیث راوی آنها که اکثراً خود شاهد ماجرا بودهاند از ارزش ویژهای برخوردارند. و اهمیت خاطرات به علت واقعی و مردمی بودن آنها، صادقانه و خالصانه بودن آنها، متنوع بودن و فراگیر بودن و حضور اقشار مختلف در کسوت راویان خاطرات میباشد.
اهمیت خاطره تا جایی است که میتوان تاریخی به قدمت بشریت را بر آن متصور شد. نگاهی به زمینههای تاریخی و مرور آن در بستر زمان ما را به اهمیت این پدیده بیشتر واقف میسازد.
خصوصیات خاطره
«الف) جنبهی شخصی دارد و ممکن است نقل آن، انگیزش هیچ حسی و خیالی را در دیگران در بر نداشته باشد؛ در حالی که گزارش، مقاله، تاریخنگاشته و دیگر قالبهای نگارشی لزوماً باید فایدهای برای دیگران داشته باشند. بر این اساس، خاطره اگر شخصی باشد، قاعدتاً به دیگران نیز ارائه نمیشود؛ ولی قالبهای دیگر معمولاً برای ارائه شدن است که به رشتهی تحریر کشیده میشوند. شنیدن خاطره، البته گاه دیگران را نیز خوش میآید و تأثیری فکری یا حسی قابل توجه بر آنان میگذارد.
ب) خاطره، حادثه یا حوادثی را به همان شکلی که به وقوع پیوسته، بدون جابهجا کردن صحنهها و به هم زدن تقدم و تأخر واقعی آنها میکند.
ج) در خاطره، با حذف برخی صحنهها و نیز بزرگنمایی برخی دیگر، روبهرو نیستیم؛ به عبارتی در اینجا تخیل و قصهپردازی نقشی ندارد. در خاطرهنویسی، نویسنده برای بهتر جلوه دادن یک حادثهی خاص، به حذف حوادث دیگر نمیپردازد و حتی سعی ندارد تا با یاری تخیل، حوادث فرعی را به گونهای سازمان دهد تا با حادثهای اصلی همسو گردند و حرکتش را تسریع کنند و برجستگیاش را فزونی بخشد.»(4)
خاطره در بستر زمان
از روزی که انسان قدرت تکلم و اندیشیدن را به دست آورد، خاطره و بازگویی آن کارکرد ویژهای میان انسانها پیدا کرد. تا جایی که از طریق خاطرات دست به آموزش، انتقال تجربه، برگزاری مراسم و آیینهای دستهجمعی، مقابله با نیروهای طبیعی و ماورایی، قصهگویی و روایت و... زد.
هر چند خاطره و خاطرهگویی در ادوار مختلف به حیات خود ادامه داده است، اما خاطرهنویسی و خاطرهنگاری از زمانی شروع میشود که فردیت معنا پیدا میکند. چرا که خاطرهنویسی پیوند محکمی با فردیت دارد. و به عبارتی «خاطره مترادف با فردیت است. خاطرات وقتی بیان میشود که دیگران آن را مهم بدانند و یا جالب، شنیدنی و خواندنی باشد ولی زندگی یکنواخت اجازه نمیداد که خاطرهنویسی به وجود آید. در دوران رنسانس، افرادی بودند که به سفرهای دور و دراز میرفتند. شنیدن از سرزمینهای ناشناخته همواره جالب بوده. به همین دلیل "سفرنامهنویسی" اولین گونه در این نوع نوشتاری است که در تاریخ مشاهده میکنیم. اما باز هم سفرنامهها نشاندهندهی عدم وجود فردیت است.
سفرنامهنویسان فقط شرح سفر دادهاند و از نکات جالب سرزمینهای ناشناخته گفتهاند، بدون آنکه از خودشان چیزی بگویند. سفرنامهها به فردیت سیاح یا جهانگرد معنا نمیداد بلکه سفر و شرح دیدهها از سرزمینهای اعجابانگیز مهم بود.»(5)
صنعت چاپ تحول شگرفی در اشاعهی اندیشههای انسانها داشت. صنعت چاپ باعث شد سفرنامهها از حالت تک نسخهای خارج و به شکل انبوه چاپ و تکثیر شود و اندیشههای سیاحان از طریق صنعت چاپ به اقصی نقاط جهان سفر کردند. در همین دوران است که فردیت انسان مطرح میشود. و خاطرهنگاری و خاطرهنویسی به عنوان پدیدهای برآمده از فردیت انسان در اجتماع مطرح و جامهی عمل به خود پوشید.
خاطرهنویسی قلمرو گستردهای دارد که از آن میان خاطرات متعلق به جنگ قابل بحث و بررسی است.
ابتدا تنها سرداران و فرماندهان جنگ دست به نگارش خاطرات خود میزدند، اما بعدها سربازان و درجهداران و همهي آدمهایی که به نحوی با جنگ درگیر بودند دست به نگارش خاطرات خود میزنند. «به عنوان نمونه، یکی از این سربازان به نام "پرنال دیازدل کاستیلو" که در سال 898 خورشیدی(1519 میلادی) در جنگ مکزیک شرکت داشته، در مقدمهی کتاب خاطرات خود چنین نوشته است: «من به مدد الهی میخواهم از جنگی شرح دهم که خود در آن شرکت داشتهام. از چیزهایی بگویم که خود شاهد آن بودهام و مثل شاهدی بیطرف به زبانی ساده و بیتکلف بنویسم. بیهیچ پیچ و تابی به حوادث و مطالب. من حالا عمری را پشت سر گذاشتهام. هشتاد و چهار سال از عمرم میگذرد. بینایی و شنوایی خود را از دست دادهام و دست بر قضا، چیز دندانگیری هم ندارم که برای بچهها و نوادههای خود بگذارم، جز همین سرگذشت که یک داستان واقعی است و خواهید دید که چه داستان حیرتانگیزی است.»(6)
شاید این دیدگاه در زمینهی جنگ وجود داشته باشد که سرنوشت جنگها در خطوط مقدم و جبهههای رو در رو با دشمن تعیین میشد و خاطرات بیشتر مربوط به این مناطق خلاصه میشود. اما بایستی اذعان کرد که جنگ را سیاستمداران آغاز و اتمام آن نیز توسط آنها صورت میگرفت. به همین خاطر، خاطرات این افراد از اهمیت بالایی برخوردار است.
در این راستا کتاب "خاطرات جنگ جهانی دوم" که توسط وینستون چرچیل، نخستوزیر وقت انگلستان نوشته شده است، جامعترین کتابی است که دربارهی جنگ جهانی دوم به نگارش درآمده است. این کتاب در سال 1953 جایزهی ادبی نوبل را از آن خود کرد.
در بخشی از این کتاب از زبان چرچیل میخوانیم: «از هماکنون متوجه باشید که تمام دستوراتی که من صادر میکنم، کتبی خواهد بود و هر دستور کتبی یک ساعت بعد مجدداً به طور کتبی تأکید خواهد شد. من هیچگونه مسئولیتی را درخصوص امور دفاعی قبول نخواهم کرد مگر آنکه کتباً در آن خصوص دستوری داده باشم... هاریمن اظهار کرد که رئیسجمهور حاضر است مسئولیت کامل راهآهن ایران را به عهده بگیرد و با زیاد کردن واگنها و کارشناسان نظامی مطلع، میزان حمل و نقل آن را بیشتر کند. من این پیشنهاد را قبول کردم.
شهر تهران بسیار گرم و پرهیاهو بود و ظاهراً هر ایرانی یک اتومبیل دارد که لاینقطع بوق میزند. چهارشنبه دوازده اوت در ساعت شش و سی دقیقهی صبح حرکت کردیم. هواپیما اوج گرفت و از درهای که به تبریز منتهی میشود، پیش رفتیم... شهر بادکوبه و مناطق نفتخیز را دیدیم... از استالینگراد و مناطق جنگی دوری جستیم.»(7)
خاطرهنویسی در ایران
خاطرهنویسی به شیوهي جدید در ایران سابقهی زیادی ندارد. اولین خاطرات را دانشجویان اعزامی به فرهنگ در دوران قاجار نوشتند. یکی از این خاطرات متعلق به میرزا صالح شیرازی است که به عنوان پایهگذار خاطرهنویسی در ایران معروف است.
عباسمیرزا ولیعهد فتحعلی شاه قاجار و والی تبریز پس از شکست از قشون روسیه و رویت فاصله توان و قدرت علمی و سلاحی ایران در قبال ارتش روسیه به فکر این افتاد که فاصلهی علمی ایران با کشورهای پیشرفته را کمتر کند. «به همین دلیل، تصمیم گرفت تا پنج نفر را برای آموختن علوم جدید روانهی فرنگ کند. یکی از این افراد میرزا صالح شیرازی بود. او به عنوان مترجم، تنها کسی بود که مأموریت نداشت تا علوم فنی فرا گیرد بلکه میخواست تا با علوم جدید انسانی آشنا شود.
میرزا صالح اندکی پس از بازگشت به تبریز در سال 1198 خورشیدی (1819 میلادی) براساس یادداشتهای سفر، سفرنامهاش را نوشت و منتشر کرد. انتشار این کتاب سرآغاز خاطرهنویسی ایرانیان شد.»(8)
هر چند در صدر اسلام نیز سفرنامههایی نوشته شد. سفرنامههای مسلمانانی چون "ادریسی"، "ابنبطوطه" و بعدها سفرنامهی مشهور "ناصرخسرو" به سال 382 هجری شمسی نوشته شد، که در واقع شرح سفر هفت سالهی وی به سرزمینهای اسلامی است. اما همانگونه که اشاره شد شروع خاطرهنویسی جدید از دوران قاجار شروع میشود. یکی از سفرنامههای با ارزش در زمینهی جنگ، سفرنامهی یاور فراهانی است که در سال 1235 هجری شمسی با عنوان "جنگ ایران و انگلیس در محمره" نوشته شده است. که خود وی در جنگ ایران و انگلیس در خرمشهر حضور داشته است.
فراهانی مینویسد: «در روز هجدهم اسفند 1235 خورشیدی نیروهای انگلیس که با کشتیهای جنگی تا دهانهی شطالعرب و روبهروی خرمشهر پیشروی کرده بودند، با نیروهای ایرانی درگیر شدند. در روز ششم فروردین 1236 خورشیدی جنگ هولناکی در کنار خرمشهر بین نیروهای ایرانی و انگلیسی ـ هندی درگرفت. با شلیک توپهای جنگی انگلیس و سستی فرماندهان ایرانی، قشون مهمات و تجهیزات خود را بر جای گذاشت و شهر را به دشمن سپرد.»(9)
خاطرهنویسی پس از دوران قاجار در دوران رضاشاه علیرغم به وجود آمدن استبداد و کنترل افکار راه خود را گرفت و پیشرفتهای قابل ملاحظه کرد.
خاطرهنویسی در دوران پهلوی را میتوان به چهار دستهی عمده تقسیم کرد:
«1ـ خاطرات نظامیان
2ـ خاطرات سیاستمداران
3ـ خاطرات رجال ادبی و فرهنگی
4ـ خاطرات مخالفین حکومت پهلوی.»(10)
یکی از رجال دورهی قاجار و پهلوی، سردار اسعد بختیاری است که خاطرات و یادداشتهایی را از خود بر جای گذاشت.
خاطراتی که مربوط به سالهای 1288 شمسی و فتح تهران و شرکت در سرکوبی شاهسونها در اردبیل و مغان میشود.
جدای از اینکه خاطرهنویسی در دوران انقلاب تحول عظیمی به خود دید، اما اوج خاطرهنگاری، دوران هشت سال دفاعمقدس است. جنگ تحمیلی باعث شد میلیونها نفر از مردم اقشار مختلف با واقعیتی به نام جنگ درگیر شوند و خیلی از آنها خاطراتی را رقم بزنند که امروز، جزو اسناد ارزشمند دفاعمقدس محسوب میشود. یکی از نویسندگان معروف بعد از انقلاب که خود مدتی در جبهه حضور یافت و دست به نگارش خاطرات زد، نادر ابراهیمی است.
یکی از مهمترین آثار در زمینهی یادداشتهای روزانه "675 روز در جبهه" است که در سال 1364 نوشتهی عبدالرضا سوری توسط انتشارات روزنامه اطلاعات چاپ شد.
تا سال 1367 متوسط سالانه پنج عنوان کتاب با نام خاطرات رزمندگان به چاپ رسید اما با پایان جنگ این عناوین به صورت چشمگیری افزایش یافت.
«سال |
تعداد عنوان |
1368 |
10 |
1369 |
24 |
1370 |
46 |
1371 |
36 |
1372 |
60 |
1373 |
63 |
1374 |
47 |
1375 |
90 |
1376 |
57»(11) |
انواع خاطره
خاطرات دفاعمقدس را به اعتبار صاحبان خاطره به شش شاخهی زیر میتوان تقسیم کرد:
«1ـ خاطرات آزادگان
2ـ خاطرات زنان
3ـ خاطرات رزمندگان
4ـ خاطرات فرماندهان
5ـ خاطرات پزشکان و پرستاران
6ـ خاطرات امدادگران»(12)
خاطرات رزمندگان، همانگونه که اشاره شد منبع ارزشمندی در حوزهی ادبیات دفاعمقدس است. اما متأسفانه بخش اعظمی از آنها مکتوب یا تدوین نشدهاند. جهت بهرهبرداری از خاطرات بایستی تلاشهایی صورت بگیرد تا این منبع ارزشمند اسناد، جمعآوری و مکتوب گردند.
ضرورت مکتوب کردن خاطرات دفاعمقدس
دلایل زیادی را میتوان عنوان کرد که ضرورت این امر را تأیید میکند، اما از آن میان ده مورد اساسی را میتوان به شکل زیر عنوان کرد:
«1ـ حفظ تجربیات ارزشمند دوران دفاعمقدس.
2ـ انتقال دستاوردهای گرانسنگ به نسلهای آینده.
3ـ الگوبرداری از خاطرات دفاعمقدس برای نسل کنونی و آینده.
4ـ تجزیه و تحلیل علل پیروزیها و شکستها از لابهلای خاطرات.
5ـ بهرهگیری از خاطرات دوران جنگ در کتب درسی و مراکز آموزشهای نظامی و دفاعی.
6ـ مکتوب کردن خاطرات، قدرشناسی از زحمات رزمندگان و ایثارگران است.
7ـ تهیهی فیلم و برنامههای تلویزیونی ـ سینمایی از خاطرات مکتوب دفاعمقدس.
8ـ مکتوب کردن خاطرات دفاعمقدس، یعنی حفظ اسناد ملی و دفاعی.
9ـ انتقال دستاوردهای ارزشمند دفاعمقدس به کشورهای مظلوم و مسلمان تحت سیطره.
10ـ مکتوب کردن خاطرات، یعنی ماندگاری و جاودانگی یاد و آثار شهدا»(13)
کیفیت خاطرات
خاطرات دفاعمقدس را از حیث کیفیت میتوان به چهار دستهی مبتدی، در حال پیشرفت، با تجربه و پیشرفته تقسیمبندی کرد. و ساختار هر کدام از آنها را از نظر جایگاه تفکر، سازمانبندی نوشتار، گزینش واژهها، روانی جملات و قواعد نگارش طبقهبندی کرده و ویژگیهای هر کدام از آنها را عنوان کرد که نتیجهی این نظر در جدول الف خلاصه شده است.
|
پیشرفته |
باتجربه |
در حال پیشرفت |
مبتدی |
جایگاه تفکر |
انتخاب موضوع، بسیار بدیع و اصیل است و مهارت نویسنده را در تحلیل و ساختمندی نشان میدهد. نوشته بر دورهای مشخص و با هیئت متمرکز است. جزییات نوشته برای مخاطب تازگی دارد و او را همواره در جستوجو نگاه میدارد. نویسنده زاویهی دیدی بسیار محکم دارد که آگاهی و تسلط او بر موضوع را نشان میدهد. |
انتخاب موضوع مناسب است و حکایت از ساختمندی و تحلیل نویسنده دارد. نوشته بر دوره زمانی مشخص تأکید میکند و جزییات در واقع موضوع و نیت اصلی نویسنده را گسترش میدهند. نویسنده فهم درستی از موضوع دارد. |
انتخاب ناخودآگاه موضوع نشان از اندکی ساختمندی و تحلیل در آن دارد. در این نوع نوشتار نیز پراکندگی زمانی حاکم است. جزئیاتی که برای استحکام موضوع اصلی آورده میشوند. برای مخاطب قابل پیشبینی است. نوع نوشتار نشاندهندهی فهم نسبی نویسنده از موضوع است.
|
نویسنده یا راوی خاطره در انتخاب موضوع بسیار مبتدی است و خاطرات او فاقد ساخت و تحلیل است. پراکنده و نامتمرکز است و بر زمان پیوستهای تکیه ندارد و پراکندگی زمانی و موضوعی در آن به چشم میخورد. هیچ هدفی در آن دنبال نمیشود. |
سازمانبندی نوشتار |
سازمانبندی در این نوشتار بسیار محکم است و خواننده را هدفمندانه هدایت میکند. جزئیات به گونهای ذکر میشوند که گویی جزء اصلی نوشتار هستند. حال آنکه در طول نگارش خواننده را غافلگیر میکند. نتیجهگیری در این نوع خاطره نوشتهها به گونهای است که خواننده را به تفکر وامیدارد. نویسنده میداند که چه موقع از آن بگذرد. سازمانبندی چنان روان است که خواننده اصلاً آن را احساس نمیکند. خواننده خود را در بطن حادثه احساس میکند. |
ساختار سازمانمندی که کاملاً منطقی است خواننده را هدایت میکند. جزئیات معقولی قابل تشخیص و کارکردی هستند. گزارهها معمولاً حضور دارند. ساختار گاهی چنان بر نوشته مسلط است که برای خواننده تمرکز بر مطلب دشوار میشود. |
عقاید، جزئیات و حوادث بهطور نسبی با یکدیگر ارتباط مییابند. خواننده به سختی تلاش میکند تا هدف اصلی و جهتگیری نوشته را پیدا کند. این نوع خاطرات با این مشکلات مواجهند: در این نوع نوشتار نیز ساختار مشخصی برای هدایت خواننده وجود ندارد. نتیجهگیری روشنی در نوشتار به چشم نمیخورد و خواننده به دلیل پراکندهنویسی مطالب گیج میشود. طرح در نوشتار وجود ندارد و سیر حوادث کاملاً اتفاقی است. |
عقاید، جزئیات و حوادث ارتباط منطقی با یکدیگر ندارند. در این نوشته این مشکلات به چشم میخورد. هنوز ساختار مشخصی برای رساندن خواننده از نقطهای به نقطهی دیگر وجود ندارد. نتیجهگیری روشنی به چشم نمیخورد. خواننده به دلیل پراکندگی مطلب گیچ میشود. طرح در نوشتار وجود ندارد و کاملاً اتفاقی است. |
گزینش واژهها |
زبان با واژههایی دقیق، روشن و طبیعی آراسته میشود که تصویری روشن و کامل از تفکر خواننده ارائه کند. واژهها اصیل و زندهاند و راحت در خاطره میمانند. از افعال بسیار پویا استفاده میشود و از تکرارها پرهیز میگردد. گاهی واژهسازی در متن صورت میگیرد که توصیفگر فضای ویژهی خاطره است. |
زبان و ساختار تا حدودی مناسب و زندهاند. سعی میشود که از تکرارها و کلیشهها اجتناب شود. نویسنده سعی میکند که خاطرهنوشتههای خود را تفسیر کند و به آنها انسجام بخشد. |
زبان و ساختار، توان انتقال منظور نویسنده را ندارند. واژهها گنگ و بیحالند. تلاش میشود که افعال مناسبی به کار گرفته شود. خاطرهنوشتهها پر است از تکرارها و استفادههای نامناسب از اصطلاحات و واژهها. |
انتخاب واژهها با بیدقتی صورت میگیرد و اغلب نامناسب است. تکرار واژهها بسیار زیاد است. نویسنده یک چیز مینویسد، اما منظور او چیز دیگری است از واژههای مرده استفاده میشود. |
روانی جملات |
جریان و ضرباهنگ طبیعی با مفهوم جملات و شفافیت متن ترکیب میشود. جملات هنرمندانه در ساختار متن قرار میگیرد که از تنوع بالایی برخوردارند. طرح مناسبی برای متن در نظر گرفته میشود که آغاز و انجام بسیار مناسبی دارد. سبک مشخصی مورد استفاده قرار میگیرد و جملات از ریتم زیبایی برخوردارند. |
جملات از ضرباهنگ مناسبی برخوردارند. ساختار جمله مفهوم را منتقل میکند. ساختار جمله قابل فهم و صحیح است. تنوع جملات بسیار است و از جملات کوتاه استفاده میشود. |
عبارتها و اصطلاحات، تصنعی هستند. ساختار جملات گاهی معنا را منتقل میکنند و گاهی نمیتوانند. مشکلات ساختاری این نوشتار بسیار است و کوششهای اندکی برای متنوع ساختن جملات صورت میگیرد. |
خواندن جملات بسیار دشوار است. جملات ناقص و ضعیفاند و تنوع ندارند و از نظر ساختاری بسیار مشکل دارند. |
قواعد نگارش |
نویسنده تسلط بسیار خوبی بر نظم قواعد دارد و استفادهی بسیار مناسبی از واژهها و علامتگذاریها میکند. خلاقیت در به کارگیری جملات، معنارسانی را افزایش میدهد. خطاها بسیار اندک هستند. یا اصلاً وجود ندارند. خاطرهها هم از نظر ساختاری و هم از نظر معنایی در ردیف نوشتههای بسیار خوب قرار میگیرند. |
قواعد دستوری درست استفاده میشود. واژهگزینی مناسب و نقطهگذاری و علامتگذاری درست است. پاراگرافها منظم و سازمانمند است. |
نقطهگذاری، اغلب درست است. واژهگزینی و چینش واژهها درست نیست. پاراگرافها در جای خود استفاده نمیشوند و برخی خطاهای دستوری به چشم میخورد. |
در نقطهگذاری با مشکل مواجه است. واژهها و پاراگرافها غلط به کار میروند. خطاهای گرامری بسیار بالا است. |
«جدول الف»(14)
شیوههای اقتباس از خاطره
حال که به اهمیت خاطره اشاره شد و با ظرفیتهای مناسب نمایشی آن آشنا شدیم سختترین مرحله در تولید متون نمایشی، نحوهی بهرهبرداری و نمایش تبدیلی آن است. میدانیم که جهان نمایش اصول و قواعد خاص خود را دارد و مؤلفهها و ویژگیهایی دارد که بدون علم به آنها نمیتوان متون مناسب و قابل دفاعی تولید کرد.
«نمایشنامهها همیشه به دلیل مستقیمگویی کاراکتر و دوری از روایتگری به معنای مرسومش، تماشاگر را به تماشای کنشی عینی مینشاند، از این جهت شخصیت نمایشی به واسطهی انتخابها، عملکرد و آنچه به زبان میآورد، شناخته میشود. به همین جهت یکی از چالشهای همیشگی درام در طول تاریخ طولانياش این است که تا چه حد میتواند ذهنی شود و در شخصیت و لایههای درونی او عمق پیدا کند. از دلایل اصلی ظهور سبکهای مختلف درامنویسی و تئاتر همین تنظیم میزان دوری و نزدیکی با ذهنیت و ذهنگرایی در برابر عینیت اصل پنداشته شده، در اینگونه هنری است. اتکای به کنش، از درام، هنری عملگرا میسازد که حتی تردید را دیدنی میکند. در تاریخ تئاتر ارزش انسان به آنچه میاندیشد نیست بلکه به آن چیزی امتیاز داده شده که انسان عمل کرده است.»(15)
در بهرهبرداری و استفاده از خاطره به عنوان منبع اصلی و مادهی اولیه برای تولید یک اثر نمایشی میتوان به سه شیوهی اقتباسی عمل کرد:
1ـ انتقال: نوعی اقتباس نعل به نعل و وفادارانه است که خاطره و نحوهی روایت بدون تغییر، به متن نمایشی تبدیل میشود. این نوع اقتباس در واقع نوعی تنظیم نمایشی است و یک خاطره را به زبان صحنه و نمایش انتقال و ترجمه میکنیم. مثل نمایشنامهی "کانال کمیل" نوشتهی سیدحسین فداییحسین.
2ـ تفسیر: در این نوع اقتباس در اصل، خاطرهی مرجع تغییر داده میشود و ممکن است اتفاقات کلیدی، شخصیتهای مهم و تأثیرگذار و خیلی از صحنهها تغییر نکند، ولی یک تفسیر جدیدی ارائه میشود. مثل نمایشنامهی "حماسهی ننه خضیره" نوشتهی محمد کلاهدوزان.
3ـ قیاس: در این نوع اقتباس، خاطرهی مرجع برای ما تنها مادهی اولیه و خام است که در پایان فرایند اقتباس، اثر پررنگی از آن باقی نمیماند. مثل نمایشنامهی "خنکای ختم خاطره" نوشتهی حمیدرضا آذرنگ.
البته در امر اقتباس از هر قالب و نوع ادبی میتوان بهرهبرداری کرد. از یک قطعه شعر و یک خبر حوادث گرفته تا یک داستان و حتی فیلمنامه. اما در قلمرو تئاتر دفاعمقدس، به جرأت میتوان گفت غنیترین منبع و مرجع برای تولید متون نمایشی، خاطرات دفاعمقدس است. که از طرفی با خوانش دقیق و ظرفیتیابی آنها و از طرف دیگر شناخت لازم از جهان ادبیات نمایشی، متون در خور و ارزشمندی را میتوان تولید کرد و به تئاتر دفاعمقدس غنا بخشید. و در نهایت میتوان با جانبخشی مناسب آنها در صحنههای تئاتر، شاهد اجراهای مستحکم و فاخری شد.