دكتر رضا كه در كانادا مشغول به تحصيل بوده اكنون پزشك متخصص و جراح مغز و اعصاب است او در كانادا موقعيت بسيار عالی را كسب كرده، بطوريكه قرار است بيمارستانی داير كنند كه به نام و با رياست او باشد. دكتر رضا بعد از دوازده سال دوری از وطن براي ديدار اقوام به ايران باز می گردد، او از طريق نوشته های مريم كه تحصيل كرده و دبير دبيرستان است با تحولات ايران و مسائل جنگ تحميلی و جبهه آشنا می شود و عمل مهمی را نيز كه قرار بود در خارج از كشور انجام شود بر روی يك مجروح جنگی انجام می دهد كه با موفقيت بسيار همراه می شود، او به همراه مادر، پدر و خواهرش به خواستگاری مريم می رود كه با جواب منفی او روبرو می شود، اما وقتي به كانادا می رود تصميم می گيرد برای هميشه به ايران باز گردد و با مريم ازدواج كند.