پرسشهایی برای امروز و فردای تئاتر دفاع مقدس
تئاتر دفاع مقدس همانند سایر گونههای نمایشی به سبب و علتی پدید آمده است و علاقهمندانی را به خود مشغول کرده است. با گذشت 36 سال از آغاز جنگ و عمرِ این گونهی نمایشی، پرسشهایی دربارهی امروز و آیندهی این گونه از هنرهای نمایشی مطرح است. شاید نتوان به تمامِ این پرسشها پاسخ داد؛ اما بیتردید با عیان شدن و نیز افزودنِ شماری دیگر از پرسشها از زوایه دیدهای دیگر، حداقل میتوان به طرحِ یک صورت مسالهی درست رسید و سپس گامهای بعدی.
- چرا "باید" تئاتر دفاع مقدس باشد؟
این پرسش مهم را باید از سه گروه پرسید: (1) هنرمندانِ این عرصه که با تولید نمایشنامه، کارگردانی، بازیگری و... در این عرصه فعالیت میکنند و (2) مسئولان و برنامهریزانی که مستقیم در این عرصه فعالیت دارند و بعضاً دستاندکارِ تولید و پشتیبانی این نوع از آثار هنری هستند و در نهایت (3) تماشاگرانی که به دنبال این قبیل آثار هستند و علاقهمند تماشای آنها.
صرفنظر از مواردِ ایدئولوژیکی و نیز مرامنامههایی که به شکل مستقیم، این نوع نمایش را تایید و تبیین میکند جند نکتهی دیگری در این نوع از آثار هنری دیده میشود که "باید" مورد توجه و تولید قرار گیرند؟ مقولهی جنگ، موردِ تایید هیچ طیفی نیست؛ حتی آنان که با اهدافِ خاص و نیتهای منفعتطلبانه، جنگافروزی را شکل میدهند در پی بردنِ جنگ به خانهی خویش نیستند؛ اگرچه نفعشان را در جنگ جستوجو مینمایند.
پدیدهی "دفاع مقدس" در برههای از تاریخِ کشورمان مورد توجه و قداستِ شماری بود و شماری دیگر از آن دوری میکردند و گاه تا آنجا پیش میرفتند که افرادی را که به نوعی در این فضا حرکت میکردند به سخره میگرفتند؛ اما حالا با گذشتِ زمان، جملگی نسبت به این پدیده و وقوع و قداستها و مظلومیتِ افرادی که در آن بودند و برای حفظ کشور جنگیدند، احترام دوچندان قایلاند. چه اتفاقی افتاده است؟ چرا آن دو دستگی به یک یَدِ واحد تبدیل شده است؟ اگر هنر برآمده از یک تعاملِ دو سویه و مابینِ آفرینشگران و مخاطبان است و هنر تئاتر، گفتوگویی است مابینِ این دو دسته، پس شایسته است تا به سمتِ آفرینشی که مورد خواست و توجه مخاطب است گامهای هنرمندانه برداشته شود؛ ضرورت در همین خواست و توجه نهفته است. امروز – صرفنظر از هر دلیلی – مخاطب به این گذشته و پدیده، مهر میورزد و دوست دارد تا تحلیلها و گفتمانهای آن را مرور کند و به یافتههایِ جدیدش بیفزاید و نیز برگی از برگهای تاریخ را بنگرد. آیا نباید این نیاز را برآورده کرد؟ آیا نباید از این حسِّ خوشایند بهره جست؟ آیا نباید تئاتر دفاع مقدس را بیشتر تقویت کرد؟ چه کسی متولی (هنرمند یا مسئول) پاسخگویی به این خواستهاست؟ آیا اساساً به متولی نیاز است؟ آیا شایسته است تا آن را به حال خود رها کرد تا خودش راه خود را بیابد و به حیاتِ طبیعیش ادامه دهد و یا نیاز به مراقبت و توجه دارد؟ متولی کیست؟
- متولی تئاتر دفاع مقدس کیست؟
انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس (زیر مجموعهی بنیاد روایت) و نیز سازمان هنری و امور سینمایی دفاع مقدس (زیر مجموعهی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس) به طور اخص خود را متولی تئاتر دفاع مقدس میدانند و اساساً شکل گرفتهاند تا همین گونهی نمایشی را تقویت نمایند. علاوه بر این دو مرکزِ رسمی، سازمان بسیج هنرمندان، ادارهی هنر و ادبیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ادارهی امور هنری نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، ادارهی هنرهای نمایشی بنیاد شهید و امور ایثارگران و سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح وجود دارند که مستقیم برای حمایت و تولیدِ آثار دفاع مقدس و یا آثارِ مرتبط با این گونهی تئاتر فعالیت دارند. حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی و ستاد عالی کانونهای فرهنگی هنری مساجد و آستانِ قدی رضوی نیز سه مرکزی هستند که به تولیدات مرتبط با مقولهی دفاع مقدس، توجه ویژه دارند و الویتهای آنها را شکل میدهند؛ البته در کنارِ تمامِ مواردِ ذکر شده، سایرِ نهادهای دولتی و بعضاً نیمه دولتی هم به سمتِ تولید و حمایتِ این نوع تئاتر گرایش دارند.
این آمار و اسامی، هم از تعددِ نسبی خوب و هم از بودجهی خوب برای پرداختن به این نوع تئاتر خبر میدهد. اما آیا واقعاً چنین تولیداتی رخ داده است؟ آیا این همه مرکز و نهاد برای تئاتر دفاع مقدس کارآمد بودهاند؟ آیا با گذشت 28 سال از اتمام جنگ، پدیدهی دفاع مقدس به شکل بایسته توسط این مراکز سامان یافته است؟ آیا وحدتی در میانِ سیاستگذاریشان وجود دارد؟ چقدر تولید در این زمینه وجود داشته و دارد؟ آیا این تولیدات به سرانجام مطلوبِ کیفی رسیدهاند؟ چقدر سرمایه صرف پژوهش و یا نگارشِ نمایشنامه شده است؟ بازخوردها چیست؟ کجا به نتیجه رسیده است؟ نتایجِ عینی کجاست؟ کدام اجراها به سامان شدهاند؟ چند نسل در حوزهی تئاتر دفاع مقدس و توسط همین مراکر تربیت شدهاند و یا مجالِ بروز و ظهورِ "متوالی" و "مستمر" پیدا کردهاند؟ آیا نقشهی راهی دیده میشود؟ آیا سیاست واحدی برای هدایتِ آن وجود دارد؟ اساساً نیازی به سیاستِ واحد دیده میشود؟
- نقشـــــــــهی راه
چند ماه پیش، حدود اردیبهشت ماه،یکی از مراکز تئاتر انقلاب و دفاع مقدس تصمیم گرفت تا برای جریان تئاتر دفاع مقدس یک منشور، یک سند و یک چشمانداز مهیا کند؛ نوشتاری که آیندهی دور و نزدیکِ این گونهی نمایشی را ترسیم کند تا همگان (هنرمندان و متولیان) به سمتِ آن خیز بردارند و با پیشبینیهای هر سالهی خود به لحاظِ بودجه و امکانات به آن نزدیک شوند. هنرمندانِ گوناگون در عرصههای مختلف بازیگری، نویسندگی، کارگردانی و... در کارگروههای مختلف گرد هم نشستند و پیشنویسهایی را آماده کرند تا حال و آیندهی تئاتر دفاع ومقدس را مشخص نمایند. گفته میشود مدتی به دلیلِ تغییراتِ مدیریتی متوقف شد؛ اما مجدد کارِ نگارشِ این سند آغاز شده است. آیا این سند برای دیگر مراکز مشروعیت خواهد داشت؟ آیا تمامِ مراکزی که در عرصهی تئاتر دفاع مقدس کار میکنند و یا فعالیت دارند و یا هنرمندان به آن توجه خواهند کرد؟ آیا این توجه و نصبالعین قرار دادن لازم است؟ آیا داشتن نقشهی راه از نداشتنِ آن بهتر است؟ چگونه میتوان به یک اجماع در این حوزه دست یافت؟ آیا میتوان با جمع کردنِ متولیان و مدیران و نیز هنرمندان به یک اجماع در نگارشِ سند چشمانداز تئاتر دفاع مقدس رسید؟ فرض به این سند دست یابیم و پیشبینیهای لازم نیز انجام پذیرد. آیا ضمانت اجرایی وجود خواهد داشت؟ آیا مجدد و طبقِ روال، الویتهای اقتصادی و سیاسی بر تحققِ آن اختلال وارد میکنند؟ چه راهکاری وجود دارد تا چنین اختلالی به وجود نیاید؟ چه کسی و یا کسانی میتوانند آن را لازمالاجرا کنند؟ آیا میتوان از ظرفیتهای قانونی در مجلسِ شورای اسلامی بهره جست؟ آیا بودجه و امکانِ تعریف شدهای در این باره وجود دارد؟ مدیریت برنامهریزی و بودجه کمک حال خواهد بود؟ چگونه؟ چگونه باید نسخههایی کاربردی تجویز کرد که خللی در بروز و ظهورشان رخ ندهد؟ آیا برنامهریزی در تعامل با هنرمندان جواب میدهد یا خود متولیان هدفگذاریشان به سر منزل خواهد رسید؟ آیا سند چشمانداز میتواند کاربردی باشد یا فقط هست تا باشد و یک مدینه فاضله را ترسم نماید؟
نقشهی راه ضروری است؛ اما متناسب با امکان و توان و از همه مهمتر متکی بر واقعیتها والا در همان روزهای اولیه به فراموشی سپرده میشود و در بایگانیها و سطرهای تاریخ به ذکرش بسنده میکنند. تجربهها در پشتِ سرمان هستند. سالهای گذشته (1383 تا 1384) سند توسعهی تئاتر ایران نوشته شد. یک برگ آن در دسترس مدیران دولتی و خصوصی تئاتر ایران هست؟ یک برگِ آن مورد توجه مدیرانِ مختلف در حوزهی تئاتر هست؟ اصلاً چرا باید باشد؟ ضرورتی دارد؟ چرا ندارد؟ یک برگِ آن به عنوانِ دستورالعمل به مراکز تئاتر کشور ابلاغ شده است؟ چرا نشده است؟ آنها که این سند را شکل دادند، همانند افرادی که امروز در تلاش و تکاپو هستند تا سندِ توسعهی تئاتر دفاع مقدس را بنویسند، گمان میکردند که محصولِ تلاششان دیده نشود و به فراموشی سپرده شود؟