HonaredefaView

X
توضیحی کوتاه درباره اثر :

آبادان در محاصره دشمن و زير آتش مداوم قرار گرفته است. گروهی از نوجوانان بسيجی زير فرمان حميد، تصميم به نابود كردن دكلی می گيرند كه شهر را مورد حمله های پياپی قرار می دهد. شهر به تدريج تخليه می شود و در اين ميان خانواده حميد نيز تصميم به ترك شهر می گيرند. اما زهرا، خواهر حميد، حاضر به ترك شهر نيست و تصميم دارد در كنار برادرش، در برابر دشمن مقاومت كند. با پافشاری های بسيار زهرا، او هم در آبادان می ماند و در ياري رساندن و مداوای مجروحان شريك می شود. امير، دوست حميد كه در كنار وی به مقاومت در برابر دشمن مشغول است، از زهرا خواستگاری می كند و اين در حالی است كه به اعتقاد حميد، جنگی می تواند مسأله مهمتری باشد. سرانجام با تلاش بسيجی ها دكل نابود می شود. زهرا كه مجروح شده با هليكوپتر به بيمارستان منتقل و در همان زمان امير نيز برای شركت در يك عمليات ديگر به جبهه اعزام می شود.